احسان یارشاطر، معروف ترين بهائى ايرانى در معاهد اكادميك امريكا ، بنیانگذار مرکز ایرانشناسی در آمریکا و مدیر تدوین دانشنامه ایرانیکاروز شنبه ١٠شهريورماه در سن ۹۸ سالگی در کالیفرنیا درگذشت. او استاد دانشگاه کلمبیا در نیویورک بود و دانشنامه انگلیسیزبان ایرانیکا به عنوان شناختهشدهترین کار او و یکی از “بزرگترین و جامعترین پروژههای ایرانشناسی” در همین دانشگاه در حال تدوین بود.اومعتقد بود كه طولانى شدن عمرش فقط به خاطر نگرانيش براى ادامه مطلوب وبه سرانجام رساندن اين دانشنامه بسيار مهم است .دانشنامه اى كه تا سيصد سال اينده مهمترين وجامع ترين دانشنامه انگليسى زبان در مورد ايران خواهد بود .
وی نخستین ایرانی است که پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا به مرتبه استادی رسید. یارشاطر همچنین بنیانگذار و سرویراستار دانشنامه ایرانیکا بودهاست که در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک مستقر است و از آغاز دههٔ ۱۹۷۰ نزدیک به ۴۰ ویراستار و ۳۰۰ نویسنده از سراسر آمریکا، اروپا و آسیا با آن همکاری داشتهاند. یارشاطر ویراستاری سه مجلد از تاریخ ایران کمبریج را هم به عهده داشته و نویسنده شانزده جلد کتاب تاریخ ادبیات ایران است.
احسان یارشاطر دانشآموختهٔ دوره دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران و دانشآموخته دوره دکترای زبانشناسی ایرانی در مدرسه مطالعات مشرقزمین و آفریقا دانشگاه لندن بود و از شاگردان ایرانی والتر هنینگ و مری بویس بهشمار میآید.
یارشاطر در سال ۲۰۱۵ جایزهٔ بیتا را پذیرفت.
احسان یارشاطر در ۱۴ فروردین ۱۲۹۹ برابر با ۳ آوریل ۱۹۲۰ یک خانوادهٔ بهائی اهل کاشان در همدان متولد شد. پدرش هاشم، بازرگانی بود که به امور دنیوی توجه نداشت و حواسش مشغول مذهب بود. مادرش روحانیه میثاقیه در زمان خود مترقی بود، انگلیسی میآموخت و با صدایی گیرا مناجات میخواند بههمین دلیل به گردهماییهای بهایی دعوت میشد. در همدان او ابتدا به مدرسه آلیانس یهودیان فرانسوی و بعداً به مدرسه تأیید بهائیان همدان رفت و تا کلاس دوم تحصیل کرد. در سال ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۶ به دلیل شغل پدرش به کرمانشاه رفتند. دو سال و نیم به تهران رفتند. وضع مالی پدر او خوب نبود و اجارهنشین بودند. پدر او که از طرفداران زبان اسپرانتو بود کمی اسپرانتو به احسان آموخت چنانکه وقتی مادرش برای زیارت به حیفا سفر کرده بود به فارسی و اسپرانتو برایش نامه نوشت. در کلاس هفتم بود که مادرش به دلیل مرض کلیه و یک سال بعد پدرش به دلیل سینهپهلو درگذشتند. او یک خواهر و دو برادر دارد.خواهر او نورانیه در ۱۳۶۰ در تهران کشته شد.
عشق وعلاقه او به خدمات فرهنگى جايى برا خودنمايى مذهبى براى او نگذاشت وهمكارانش در زندگى عملى او با انكه ميدانستند بهائيست اما هيچوقت تظاهرى از او در اين زمينه نميديدند تا جايى كه باانكه تعلق عميق قلبى به ديانت بهائى داشت ودر عملش بسيار وارسته وصحيح العمل بود ودر نامه هايش به مركز جهانى بهائى تعلق قلبى خودرا به ديانت بهائى ابرام نمود ودر وصيت نامه اش هم موكد داشت نوعى عمل ميكرد ونشان ميدادكه
به گفتهٔ احمد اشرف جامعه شناس معروف ايرانى از دانشگاه کلمبیا، یارشاطر احساس وابستگی به دین بهائی ندارد.
وی با داییش در تهران بزرگ شد. بعد از تمام شدن دبیرستان به دانشسرای عالی رفته و ادبیات فارسی خواند. وی در دورهٔ دکترا رسالهای بحثبرانگیز داشت با این موضوع که معشوق در ادبیات ایران نمیتواند زن باشد. از دههٔ ۱۳۲۰ خورشیدی در عرصهٔ مطالعات ایرانی و ایرانشناسی فعالیت داشتهاست. بخش عمدهای از تحقیقات او در زمینههای ایران پیش از اسلام، و زبانها و گویشهای ایرانی بودهاست.
ابراهیم پورداوود، از استادان وی، از مشوقین وی برای مطالعهٔ ادبیات و زبان باستانی ایران بود. وی توسط بورسی از شورای فرهنگی بریتانیا در ایران به لندن رفت تا در زمینهٔ تعلیم و تربیت ادامه تحصیل بدهد ولی بعد از رسیدن به لندن نزد والتر هنینگ استاد زبانهای باستانی ایران رفت. او نزد والتر هنینگ و مری بویس زبان پهلوی را فراگرفت. در سال ۱۳۳۲ فوق لیسانس خود را تمام کرده و موضوع رساله دکترایش این بود که زبان مردم آذربایجان نه ترکی بلکه زبانی بنام تاتی بودهاست. رساله نزد هنینگ. تاتی مربوط به روستایی در قزوین و در کمیجان استان مرکزی میباشد. در بازگشت به ایران به تدریس زبانهای باستانی ایران پرداخت. در همین ایام دانشگاه کلمبیای نیویورک از او دعوت به تدریس کرد. بعد از بازگشت از کلمبیا به تهران، جای استاد محبوبش ابراهیم پورداوود به تدریس پرداخت. وی در کارنامه خود تأسیس بنگاه ترجمه و نشر کتاب برای ترجمه آثار معتبر ادبی جهانی و انتشار فصلنامه راهنمای کتاب را دارد.
در سال ۱۳۳۳ به منظور ترجمه مناسب و شایسته آثار ادبی جهان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب را بنیان نهاد و در این راه از کمکهای اسدالله علم که در آن زمان رئیس املاک و مستغلات پهلوی بود نیز ستفاده کرد. حوزه فعالیت این بنگاه به تدریج گسترش یافت و علاوه بر ادبیات خارجی، مجموعههای متون فارسی، ایرانشناسی، آثار فلسفی، ادبیات برای جوانان، خواندنیهای کودکان و آئینهٔ ایران وچند مجموعهٔ دیگر را در آن بنگاه چاپ و منتشر شد
کار تدوین دانشنامه ایرانیکا آغاز شد.پس از انقلاب ۱۳۵۷ بودجه ایرانیکا قطع شد و با تلاشهای یارشاطر بنیاد ملی علوم انسانی آمریکا عهدهدار هزینههای ایرانیکا شد. احسان یارشاطر برای تأمین هزینههای ایرانیکا بخشی از مجموعه آثار تاریخی خود را به ارزش ۳ میلیون دلاربفروش رساند که بعضی از این آثار اکنون در موزه متروپولیتن نیویورک هستند.
مرکز ایرانشناسی
در نیویورک مرکز ایرانشناسی را بنیاد نهاد. وی کتابخانه سعید نفیسی را خرید و همراه با کتابخانه خودش به این مرکز بخشید. وی در آمریکا تلاش کرد تا آثار کلاسیک ادبیات ایران به زبانهای غربی و ژاپنی ترجمه شود.خودم:
احسان یارشاطر در مورد اینکه نام «ایرانیکا» از کجا آمده است چنینمیگوید: «این یک نام لاتینی است.چون مرسوم است که دانشنامهها را با نام لاتین بخوانند مثل انسیکلوپیدیا بریتانیکا، یا انسیکلوپیدیا آمریکانا. ما هم به پیروی از این سنتی که در اروپا و آمریکا معمول بوده، اول اسم انسیکلوپیدیا پرسیکا انتخاب کرده بودیم بعد دیدیم درست نیست چون ایرانیکا جامع تر از پرسیکا است.همین را انتخاب کردیم و همیشه به همین اسم خوانده شده است.»
یارشاطر میگفت: «وطن برای من جایی است که بتوان برای ایران کار کرد، نوشت، منتشر کرد و فرهنگ ایران را بهتر شناساند.» احسان یارشاطر را در عرصهی کمک به شناساندن فرهنگ ایران تنها میتوان با خودش مقایسه کرد. از اینرو به راستی میتوان گفت که احسان یارشاطر، احسان یارشاطر است.